مرا کاریست مشکل با دلی خویش | که گفتن می نیارم مشکل خویش | |
خیالت داند و چشم من و غم | که هرشب در چه کارم با دل خویش | |
ز وا پس ماندگان یادی کن آخر | چه رانی تند جانا محمل خویش ؟ | |
مرا در اولین منزل ره افتاد | ترا خویش باد راه و منزل خویش | |
چه فرصتها که گم کردم درین راه | زبخت خواب ناک غافل خویش |
□
مکن ضایع طبیبا مرهم خویش | که خوش می سوزم از داغ فراقش |
□
دستم به لب و نظر به رویش | می بر کف و لاله زار در پیش |