مست من چون باده نوشی جرعه برمن بریز | درد جام خود برین رسوای تر دامن بریز | |
تیرگی عیش مشتاقان ترا چون رو شنست | بردل تاریک خسرو و بادهی روشن بریز |
□
از ما چه احتراز نمودی که در جهان | هرگز نکرد شمع ز پروانه احتراز |
□
به راه کعبه که از هر طرف کمین گاهی است | اگر ز خویش گذشتی قدم منه بهراس |
□
رو ای صبا و ز بهر مسافران فراق | ازان دو لب سخنی چند یادگاری پرس |