شب ! وفتاد و غمت باز کار خواهد کرد | دو چشم تیره ستاره شمار خواهد کرد | |
خیال یار گذر کرد این طرف ای صبر | بیا که باز مرا بی قرار خواهد کرد | |
دلم به صحبت رندان همی کشد دایم | دعای پیر رابات کار خواهد کرد | |
گزیر نیست ز تو هر جفا که هست بکن | که بنده هر چه بود اختیار خواهد کرد | |
به عشق مرد شود کشته وین هنر خسرو | اگر حیات بود مرد وار خواهد کرد |
□
ازاشتیاق تو ار رنج نیست خواهم شد | در آرزوی تو عمر هست خواهم بود |
□
اگر نه جان عزیزی چرا دمی بیتو | به کام دل نفسی بر نمیتوان آورد | |
هزار بوسه لبم زد زشوق بر دهنم | ازانکه نم دهان تو بر دهان آورد |
□
بتان که دست نمودند خلق را در خون | به عهد تو همه دست اندر آستین کردند |