نرگست مست رسید و به هوش خویش نبود

نرگست مست رسید و به هوش خویش نبود دلم زصبر بسی لاف زود ولیش نبود

شد جهان زنده به بوی گل ولی من چون زیم کز گلم بوی کسی میید و جان می رود