من نشنیدم که خط برآب نویسند

من نشنیدم که خط برآب نویسند آیت خوبی برآفتاب نویسند
هجر کشیدیم تا به وصل رسیدیم نامه‌ی رحمت پس از عذاب نویسند
صبر طلب می‌کنند از دل شیدا همچو براتی که برخواب نویسند
قصه‌ی خونریزی این دودیده‌ی خسرو کاش بران چشم نمی‌خواب نویسند

وی باد صبحگاهی کافاق می‌نوردی گردیده‌ای نشانده جایی که غم نباشد