باز بوی گل مرا دیوانه کرد | باز عقلم را صبا بیگانه کرد | |
بازم از سر تازه شد مستی عشق | بس که بلبل نالهی مستانه کرد | |
گل چو شمع خوبرویی برفروخت | بلبل بیچاره را پروانه کرد | |
جان برد از خانهی تن عاقبت | این چنین عشقت که در دل خانه کرد | |
قصه شیرین عجب افسانهیی است | کوهکن خواب اندرین افسانه کرد | |
خورد خسرو نیست جز غم چاره چیست | چون خدا این مرغ را این دانه کرد |
□
دوش دل در کوی او گم کردهام | دوستان برخاک راهش بنگرید | |
کور بادا چشمتان گر صبحگاه | پی من آن روی چو ماهش بنگرید |