دانم ای دوست که در خانه شرابت باشد

دانم ای دوست که در خانه شرابت باشد یک صراحی به من آور که صوابت باشد

عقل وارون زتمنای تو معنی میکرد عشق می‌آمد و او نیز مسخر می‌شد
گر چه بسیار بگفتیم نیامد درگوش خوشتر از نام تو با آنکه مکرر می‌شد