گر سر زلف تو از باد پریشان نشود

گر سر زلف تو از باد پریشان نشود خلق بیچاره چنین بی‌دل و حیران نشود
ای مسلمانان آن موی ببینید آخر چه کند این دل مسکین که پریشان نشود ؟
مردمان در من و بیهوشی من حیرانند من در آن کس که ترا بیند وحیران نشود

مردن از دوستی ای دوست ز هندو آموز زنده در آتش سوزان شدن آسان نبود