از کجا مست آمدی ای مه که غارت شد نماز | پارسایی را که مشغول دعای خویش بود | |
پیش آن محراب ابرو جان خلقی در دعا | همچو انبوه گدا در مسجد آدینه بود |
□
گر نیندیشد رقیب او بلای عاشقان | هم بران جان بلا تشویش او خواهد فتاد | |
آنکه میگوید که دل ندهم بکس آخر گهی | پیش چشم شوخ کافر کیش او خواهد فتاد |