هنگام گلست باده باید | ساقی و حریف ساده باید | |
گر غنچه گره بر ابرو افکند | پیشانی گل گشاده باید | |
ساقی برخیز و یار بنشان | کاین شسته و آن ستاده باید | |
جانست پیام اهل دل را | جانی که به کف نهاده باید | |
و آنگاه حریف ساده و مست | دردست من اوفتاده باید | |
خسرو ز بتان کرشمه بد نیست | معشوقهی خود مرا ده باید |
□
مه بر ناید برابر تو | گر فرمایی برابر آید |
□
در زلف بتان پیچ ای دل | کاین رشته سر دراز دارد | |
بیچاره کسی که بر درتو | یک سینه و صد نیاز دارد | |
نی نی غلطم خوش آنکه یاری | عاشق کش و دلنواز دارد |
□
با ما سخن سمن مگویید | کو بوی بهار ما ندارد |
□
آتش همگی گلست و ریحان | آنرا که جز از خدا نترسد |