فلک با کس دل یکتا ندارد | زصد دیده یکی بینا ندارد | |
درخت دهر سر تا پای خار است | تو گل جویی و او اصلا ندارد | |
جهان از مردمی ها مردمان را | نویدی میدهد اما ندارد | |
کسی از هفت بام چرخ بگذشت | که باغ هشتدر ماوا ندارد | |
کسی کاین جا مربع می نشیند | در ایوان مثمن جا ندارد | |
چرا خسرو نیندیشی تو امروز | از آن فردا که پس فردا ندارد |
□
خوش آن ساعت که از وی بوسه خواهم | وی آن لبهای خندان را بدزدد | |
چو دزدانم کشد آن در و گوهر | چو گاه خنده دندان را بدزدد |