بیا کز رفتنت جانم خراب است | دل از شور نمکدانت کبابست | |
درنگ آمدن ای عمر کم کن | که عمر از بهر رفتن در شتاب است |
□
ندارد چشمهی خورشید آبی | کزان چشمه تو بردی هر چه است | |
نباشد هیچ بوی نافه از مشک | ولی موی تو یکسر مشک نابست | |
چو بر شیرین لبت از رخ چکد خوی | تمامی آب آن شربت گلابست | |
مرا گریک سوا لی از لب تست | ز چشمت ده جواب ناصوابست | |
سخن گوید چو خسرو پیش چشمش | زبون غمزهی حاضر جوابست |