گرفته در بر اندام تو سیم است | برادر خواندهی زلفت نسیم است |
□
گواهی میده ای شب زا ریم را | که از من بدگمانی دور ماندست |
□
به می سوگند خوردم جرعهیی بخش | که ما را در گلو سوگند ماندست |
□
بلای خفته سر برداشت از خواب | هر آن مویی کز آن زلف دو تا خاست | |
گر یبان میدرم هر صبح چون گل | همه رسوایی من از صبا خاست | |
تو تار زلف بستی بند در بند | ز هر بندی مرا دردی جدا خاست | |
گل امشب آخر شب مست برخاست | بجام لاله گون مجلس بیاراست | |
نشسته سبزه زین سو پای دربند | ستاره سرو از آن سو جانب راست | |
صبا میرفت و نرگس از غنودن | به هر سویی همی افتاد و میخاست |