این طریق دارهم یا سندی و سیدی

این طریق دارهم یا سندی و سیدی اهد الی وصالهم، ذبت من‌التباعد
ای که به قصد نیمشب بسته نقاب آمدی آن همه حسن و نیکوی نست مناسب بدی
یافتی فدیتکم فی امل اتیتکم قد قطعت وسایلی حیلة قول حاسد
جان شهان و حاجبان! چشم و چراغ طالبان بی‌تو ز جان و جا شدم، تو ز برم کجا شدی؟
یا ملک الا یا من، یا شرف الاماکن جتک کی تعیذنی، سطوة کل معتدی
یار سرور و دولتم، خواجه‌ی هر سعادتم لیک تو با همه جفا خوشتر ازین همه بدی
رحمتکم محیطة، رافتکم بسیطة سادتنا، تقبلو توبة کل عابد
مست میی نمی‌شوم، جز ز شراب اولین ده قدحی، چه کم شود از خم فضل ایزدی؟
طلعتکم بدورنا، بهجتنا و نورنا ظل خیال طیفکم دولة کل ماجد
ای دل خسته هان و هان، تا نرمی ز سرخوشان پا نکشی ز عاشقان، ورنه جهود و مرتدی
قبلتنا خیالهم لذتنا دلالهم یا سندی، جمالهم فتنة کل زاهد
قدر وصالشان بدان یاد کن، آنک پیش ازین همچو زنان تعزیت بر سر و رو همی زدی
خادعنی و غرنی، هیجنی و جرنی نور هلال وصلکم من افق مشید
ای دل مست جست‌وجو، صورت عشق را بگو «بر دو جهان خروج کن، هرچه کنی میدی »