گل سرخ دیدم شدم زعفرانی
|
|
یکی لعل دیدم شدم زر کانی
|
دلم چون ستاره شبی در نظاره
|
|
به هر برج میشد به چرخ معانی
|
چو در برج عشاق پا درنهاد او
|
|
سری کرد ماهی ز افلاک جانی
|
چو آن مه برآمد به چشمش درآمد
|
|
زمین درنگنجد از آن آسمانی
|
دلم پاره پاره بشد عشق باره
|
|
که هر پاره من دهد زو نشانی
|
چو از بامداد او سلامی بداد او
|
|
مرا از سلامش ابد شد جوانی
|
چو بر روی من دید آثار مجنون
|
|
ز رحمت بیامد بر من نهانی
|
بگفت ای فلانی چرا تو چنانی
|
|
چنین من از آنم که تو آن چنانی
|
چه سرها که داند چه درها فشاند
|
|
چه ملکی که راند کسی کش بخوانی
|
چه ماه و چه گردون چه برج و چه هامون
|
|
همه رمز آنست دریاب ار آنی
|
اگر شرح خواهی ببین شمس تبریز
|
|
چو او را ببینی تو او را بدانی
|