شیردلا صد هزار شیردلی کردهای | در کرم از آفتاب نیز سبق بردهای | |
چشم ببند و بکن بار دگر رحمتی | بشکن سوگند را گر به خدا خوردهای | |
بنگر کاین دشمنان دست زنان گشتهاند | چونک در این خشم و جنگ پای خود افشردهای | |
میل تو با کیست جان تا بشوم خاک او | چاکر آن کس شوم کش به کس اشمردهای | |
ای تن آخر بجنب بر خود و جهدی بکن | جهد مبارک بود از چه تو پژمردهای | |
خیز برو پیش دوست روی بنه بر زمین | کای صنم چون شکر از چه بیازردهای | |
خواجه جان شمس دین مفخر تبریزیان | این سرم از نخل تست زانک تو پروردهای |