شاها بکش قطار که شهوار میکشی
|
|
دامان ما گرفته به گلزار میکشی
|
قطار اشتران همه مستند و کف زنان
|
|
بویی ببردهاند که قطار میکشی
|
هر اشتری میانه زنجیر میگزد
|
|
چون شهد و چون شکر که سوی یار میکشی
|
آن چشمهای مست به چشمت که ساقی است
|
|
گویند خوش بکش که به دیدار میکشی
|
ما کشت تو بدیم درودی به داس عشق
|
|
کردی ز که جدا و به انبار میکشی
|
سکسک بدیم و توسن و در راه صدق لنگ
|
|
رهوار از آن شدیم که رهوار میکشی
|
هر چند سالها ز چمن گل بچیدهایم
|
|
ناگه ز چشم بد به ره خار میکشی
|
ما کی غلط کنیم به هر سو کشی بکش
|
|
هر سو کشی به عشرت بسیار میکشی
|
شاهان کشند بنده بد را به انتقام
|
|
تو جانب کرامت و ایثار میکشی
|
زین لطف مجرمان را گستاخ کردهای
|
|
دزدان دار را خوش و بیدار میکشی
|
هر تخمه و ملول همیگویدم خموش
|
|
تو کردهای ستیزه به گفتار میکشی
|
سختی کشان ز گردش این چرخ در غم اند
|
|
بر رغم جمله چرخه دوار میکشی
|
ای شاه شمس مفخر تبریز نور حق
|
|
تو نور نور ندره به اقطار میکشی
|