ای عشق پرده در که تو در زیر چادری
|
|
در حسن حوریی تو و در مهر مادری
|
در حلقه اندرآ و ببین جمله جانها
|
|
در گوش حلقه کرده به قانون چاکری
|
در آینه نظر کن و در چشم خود نگر
|
|
صد جان گره گره شده از وی به ساحری
|
در هر گره نگه کن وضع خدای بین
|
|
در هم ببسته موسی و فرعون و سامری
|
از زیر دامنت تو برون آر شمع را
|
|
تا نقش حق بخندد بر نقش آزری
|
تا دست و پا نهاد دو زلف تو کفر را
|
|
هر دم بمیرد ایمان در پای کافری
|
چون مر تو را نیابد در جان و جا دلم
|
|
گشتم هزار بار من از جان و جا بری
|
خشک و تر دو چشم و لب من روان شده
|
|
در قلزمی که خشک نیابند و نی تری
|
دی لطفها بکرد خیال تو گفتمش
|
|
کای باوفا و عهد ز من باوفاتری
|
دانم ز شمس دین است تو را این همه وفا
|
|
تبریز این سلام بر جان ما بری
|