آنچ در سینه نهان میداری | درنیابند چه میپنداری | |
خفته پنداشتهای دلها را | که خدایت دهدا بیداری | |
هر درخت آنچ که دارد در دل | آن بدیدهست گلی یا خاری | |
ای چو خفاش نهان گشته ز روز | تا ندانند که تو بیماری | |
به خدا از همگان فاشتری | گر چه در پیشگه اسراری | |
پیش خورشید همان خفاشی | گر چه ز اندیشه چو بوتیماری | |
چنگ اگر چه که ننالد دانند | کو چه شکل است به وقت زاری | |
ور بنالد ز غمی هم دانند | کو ندارد صفت هشیاری |