ای بهار سبز و تر شاد آمدی | وی نگار سیمبر شاد آمدی | |
درفکندی در سر و جان فتنهای | ای حیات جان و سر شاد آمدی | |
درفکن اندر دماغ مرد و زن | صد هزاران شور و شر شاد آمدی | |
از بر سیمین تو کارم زر است | ای بلای سیم و زر شاد آمدی | |
پای خود بر تارک خورشید نه | ای تو خورشید و قمر شاد آمدی | |
لعل گوید از میان کان تو را | سوی آن کوه و کمر شاد آمدی | |
شمس تبریزی که عالم از رخت | هست مست و بیخبر شاد آمدی |