هست امروز آنچ میباید بلی | هست نقل و باده بیحد بلی | |
هست ای ساقی خوب از بامداد | کان شیرینی بنامیزد بلی | |
آفتاب امروز گشتهست از پگاه | ساقی صد زهره و فرقد بلی | |
شد عطارد مست و اشکسته قلم | لوح شست از هوز و ابجد بلی | |
مطرب ناهید بربط مینواخت | هر چه میگفت آن چنان آمد بلی | |
دفتر عشقش چو برخواند خرد | پرشکر گردد دل کاغذ بلی | |
گشت حاصل آرزوی دل نعم | گشت هر سعدی کنون اسعد بلی | |
چونک سلطان ملاحت داد داد | داد بستانیم از هر دد بلی | |
بس کنم کاین قصهای بیمنتهاست | کز سخن دیگر سخن زاید بلی |