قره العین منی ای جان بلی
|
|
ماه بدری گرد ما گردان بلی
|
صد هزاران آفرین بر روی تو
|
|
میفرستد حوری و رضوان بلی
|
ای چراغ و مشعله هفت آسمان
|
|
خاکیان را آمدی مهمان بلی
|
از کمال رحمت و شاهنشهی
|
|
گنج آید جانب ویران بلی
|
سرو رحمت چون خرامان شد به باغ
|
|
یابد ابلیس لعین ایمان بلی
|
چون شکستی شیشه درویش را
|
|
واجب آید دادن تاوان بلی
|
ملک بخشد مالک الملک از کرم
|
|
علم بخشد علم القرآن بلی
|
آفتابی چون ز مشرق سر زند
|
|
ذرهها آیند در جولان بلی
|
جاء ربک و الملائک چون رسید
|
|
هر محال اکنون شود امکان بلی
|
در فتوح فتحت ابوابها
|
|
گرددت دشوارها آسان بلی
|
امشب ای دلدار خواب آلود من
|
|
خواب را رانی ز نرگسدان بلی
|
چشم نرگس چون به ترک خواب گفت
|
|
بر خورد از فرجه بستان بلی
|
مغز خود را چون ز غفلت پاک روفت
|
|
بو برد از گلبن و ریحان بلی
|
روز تا شب مست و شب تا روز مست
|
|
سخت شیرین باشد این دوران بلی
|
بلبلا بر منبر گلبن بگو
|
|
هست محسن درخور احسان بلی
|
چون فزون شد اشتهای مستمع
|
|
سنگ آرد منطق لقمان بلی
|
از دیار مصر مر یعقوب را
|
|
ریح یوسف شد سوی کنعان بلی
|
گر خمش باشی و سر پنهان کنی
|
|
سر شود پیدا از آن سلطان بلی
|
خامشی صبر آمد و آثار صبر
|
|
هر فرج را میکشد از کان بلی
|