دنیا طلبان ز حرص مستند همه | موسی کش و فرعون پرستند همه | |
هر عهد که با خدای بستند همه | از دوستی حرص شکستند همه |
□
ای چشم تو چشم چشمه هر چشم همه | بی چشم تو نور نیست بر چشم همه | |
چشم همه را نظر بسوی تو بود | از چشم تو چشمههاست در چشم همه |
□
چون باز سفید در شکاریم همه | با نفس و هوای نفس یاریم همه | |
گر پرده ز روی کارها بر گیرند | معلوم شود که در چه کاریم همه |
□
ای روی تو مهر عالم آرای همه | وصل تو شب و روز تمنای همه | |
گر با دگران به ز منی وای بمن | ور با همه کس همچو منی وای همه |
□
سودا به سرم همچو پلنگ اندر کوه | غم بر سر غم بسان سنگ اندر کوه | |
دور از وطن خویش و به غربت مانده | چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه |
□
آنم که توام ز خاک برداشتهای | نقشم به مراد خویش بنگاشتهای | |
کارم چو بدست خویش بگذاشتهای | میرویم از آنسان که توام کاشتهای |
□
ای غم که حجاب صبر بشکافتهای | بی تابی من دیده و برتافتهای | |
شب تیره و یار دور و کس مونس نه | ای هجر بکش که بیکسم یافتهای |
□
دارم صنمی چهره برافروختهای | وز خرمن دهر دیده بر دوختهای | |
او عاشق دیگری و من عاشق او | پروانه صفت سوختهای سوختهای |
□
من کیستم آتش به دل افروختهای | وز خرمن دهر دیده بر دوختهای | |
در راه وفا چو سنگ و آتش گردم | شاید که رسم به صبحت سوختهای |
□
من کیستم از خویش به تنگ آمدهای | دیوانهی با خرد به جنگ آمدهای | |
دوشینه به کوی دوست از رشکم سوخت | نالیدن پای دل به سنگ آمدهای |