در عشق هر آنک شد فدایی | نبود ز زمین بود سمایی | |
زیرا که بلای عاشقی را | جانی شرط است کبریایی | |
زخم آیت بندگان خاص است | سردفتر عاشق خدایی | |
کاین عالم خاک خاک ارزد | آن جا که بلا کند بلایی | |
یک جو ز بلاش گنج زرهاست | ای بر سر گنج بین کجایی | |
از سوزش آفتاب محنت | در عشق چو سایه همایی | |
ای آنک تو بوی آن نداری | تو لایق آن بلا نیایی | |
لایق نبود به زخم او را | الا که وجود مرتضایی |