چون عشق کند شکرفشانی | در جلوه شود مه نهانی | |
بینی که شکر کران ندارد | خوش میخوری و همیرسانی | |
میغلط به هر طرف که غلطی | بر سبزه سبز بوستانی | |
گر ز آنک کله نهی وگر نی | شاهنشه جمله خسروانی | |
آن را بینی که من نگویم | زیرا که بگویمت بدانی | |
چون چشم تو وا کنند ناگه | بر شهر عظیم آن جهانی | |
ماننده طفل نوبزاده | خیره نگری و خیره مانی | |
تا چشم بر آن جهان نشیند | چاره نبود از این نشانی | |
بگریز به نور شمس تبریز | تا کشف شود همه معانی |