میآید سنجق بهاری | لشکرکش شور و بیقراری | |
گلزار نقاب میگشاید | بلبل بگرفت باز زاری | |
بر کف بنهاده لاله جامی | کای نرگس مست بر چه کاری | |
امروز بنفشه در رکوع است | میجوید از خدای یاری | |
سرها ز مغاره کرده بیرون | آن لاله رخان کوهساری | |
یا رب که که را همیفریبند | خوش مینگرند در شکاری | |
منگر به سمن به چشم خردی | منگر به چمن به چشم خواری | |
زیرا به مسافران عزت | گر خوار نظر کنی نیاری | |
بشنو ز زبان سبز هر برگ | کز عیب بروید آنچ کاری | |
گشتهست زبان گاو ناطق | در حمد و ثنا و شکر آری | |
عذرت نبود ز یأس از آن کو | بخشد به کلوخ خوش عذاری | |
بابرگ شد آن کلوخ جان یافت | در شکر نمود جان سپاری | |
صد میوه چو شیشههای شربت | هر یک مزهای به خوشگواری | |
بعضی چو شکر اگر شکوری | بعضی ترشند اگر خماری | |
خاموش نشین و مستمع باش | نی واعظ خلق شو نه قاری |