بشنیده بدم که جان جانی | آنی و هزار همچنانی | |
از خلق نشان تو شنیدم | کفو تو نبود آن نشانی | |
الحمد شدم ز حمد گفتن | تا بوک بدان لبم بخوانی | |
جان دید کسی بدین لطیفی | کس دید روان بدین روانی | |
ای قوت قلوب همچو معنی | وی صورت تو به از معانی | |
ای گشته ز لامکان حقایق | از لذت کان تو مکانی | |
ای شاه و وزیر را سعادت | وی عالم پیر را جوانی | |
آن جان که از این جهان جهان بود | کردیش تو باز این جهانی | |
جانی چو تو باشد این جهان را | باقی بود این جهان فانی | |
جان چرب زبان توست اما | نبود به لسان تو لسانی |