ای خوشا نفسی که شد در جستجو
|
|
بس تفحص کرد حق را کو به کو
|
در همه حالات، حق منظور داشت
|
|
حق ورا دانست، ناحق را گذاشت
|
گر چنینی، هر کتابی را بخوان
|
|
عاقبت، مأجوری خود را بدان
|
ورنه حق مقصود داری ای خبیث
|
|
بر تو حجت باشد این علم حدیث
|
رو تتبع کن وجود رأیها
|
|
تا شوی واقف مکانهای خطا
|
این چنین فرموده، شاه علم و دین
|
|
هادی عرفان، امیرالممنین
|
هان، نگویی فلسفه، کل حق بود
|
|
آنکه گوید، کافر مطلق بود
|
آری! از وی میکند در دل خطور
|
|
بس معانی کز دهانت بوده دور
|
چون تصور کردش آنکو المعی است
|
|
دید دانست آنچه خود را واقعی است
|
چون تواند کرد عقل اثبات شیء
|
|
تا نمیفهمند شرح رسم وی
|
هم برین منوال دان ابطال آن
|
|
این بود قانون عقل جاودان
|