مگیر ای ساقی از مستان کرانی | که کم یابی گرانی بیگرانی | |
بیا ای سرو گلرخ سوی گلشن | که به از سرو نبود سایه بانی | |
چو نور از ناودان چشم ریزد | یقین بیبام نبود ناودانی | |
عجب آن بام بالای چه خانهست | مبارک جا مبارک خاندانی | |
که را بود این گمان که بازیابیم | نشانی زین چنین فتنه نشانی | |
دلی که چون شفق غرقاب خون بود | پر از خورشید شد چون آسمانی | |
ز حرص این شکم پهلو تهی کن | که تا پهلو زنی با پهلوانی | |
عجب ننگت نمیآید برادر | ز جانی کو بود محتاج نانی | |
که آب زندگانی گفت ما را | که جز دکان نان داری دکانی |