هلا ای آب حیوان از نوایی
|
|
همیگردان مرا چون آسیایی
|
چنین میکن که تا بادا چنین باد
|
|
پریشان دل به جایی من به جایی
|
نجنبد شاخ و برگی جز به بادی
|
|
نپرد برگ که بیکهربایی
|
چو کاهی جز به بادی مینجنبد
|
|
کجا جنبد جهانی بیهوایی
|
همه اجزای عالم عاشقانند
|
|
و هر جزو جهان مست لقایی
|
ولیک اسرار خود با تو نگویند
|
|
نشاید گفت سر جز با سزایی
|
چراخواران چراشان هم چراخوار
|
|
ز کاسه و خوان شیرین کدخدایی
|
نه موران با سلیمان راز گفتند
|
|
نه با داوود میزد که صدایی
|
اگر این آسمان عاشق نبودی
|
|
نبودی سینه او را صفایی
|
وگر خورشید هم عاشق نبودی
|
|
نبودی در جمال او ضیایی
|
زمین و کوه اگر نه عاشق اندی
|
|
نرستی از دل هر دو گیاهی
|
اگر دریا ز عشق آگه نبودی
|
|
قراری داشتی آخر به جایی
|
تو عاشق باش تا عاشق شناسی
|
|
وفا کن تا ببینی باوفایی
|
نپذرفت آسمان بار امانت
|
|
که عاشق بود و ترسید از خطایی
|