شدم از دست یک باره ز دست عشق تا دانی
|
|
در این مستی اگر جرمی کنم تا رو نگردانی
|
زهی پیدای ناپیدا پناه امشب و فردا
|
|
زهی جانم ز تو شیدا زهی حال پریشانی
|
ز زلف جعد چون سلسل بشد این حال من مشکل
|
|
میان موج خون دل مرا تا چند بنشانی
|
چو آرم پیش تو زاری بهانه نو برون آری
|
|
زهی شنگی و طراری زهی شوخی و پیشانی
|
زبان داری تو چون سوسن نمایی آب را روغن
|
|
چرا بیگانه ای با من چو تو از عین خویشانی
|
زهی مجلس زهی ساقی زهی مستان زهی باده
|
|
زهی عشاق دل داده زهی معشوق روحانی
|
شراب عشق تو آنگه جهان حسن بر جاگه
|
|
جمال روی تو آنگه کند جان کسی جانی
|
بکرده روح را حق بین خداوندی شمس الدین
|
|
ز تبریز نکوآیین به قدرتهای ربانی
|