چون دل من جست ز تن بازنگشتی چه شدی
|
|
بیدل من بیدل من راست شدی هر چه بدی
|
گر کژ و گر راست شدی ور کم ور کاست شدی
|
|
فارغ و آزاد بدی خواجه ز هر نیک و بدی
|
هیچ فضولی نبدی هیچ ملولی نبدی
|
|
دانش و گولی نبدی طبل تحیات زدی
|
خواجه چه گیری گروم تو نروی من بروم
|
|
کهنه نهام خواجه نوم در مدد اندر مددی
|
آتش و نفتم نخورد ور بخورد بازدهد
|
|
چون عددی را بخورد بازدهد بیعددی
|
بر سر خرپشته من بانگ زن ای کشته من
|
|
دانک من اندر چمنم صورت من در لحدی
|
گر چه بود در لحدی خوش بودش با احدی
|
|
آنک در آن دام بود کی خوردش دام و ددی
|
و آنک از او دور بود گر چه که منصور بود
|
|
زارتر از مور بود ز آنک ندارد سندی
|