ماییم و دو چشم و جان خیره | بنگر تو به عاشقان خیره | |
تو چون مه و ما به گرد رویت | سرگشته چو آسمان خیره | |
عقل است شبان به گرد احوال | فریاد از این شبان خیره | |
در دیده هزار شمع رخشان | وین دیده چو شمعدان خیره | |
از شرق به غرب موج نور است | سر میکند از نهان خیره | |
بیرون ز جهان مرده شاهی است | وز عشق یکی جهان خیره | |
گویی که مرا از او نشان ده | خیره چه دهد نشان خیره | |
از چشم سیه سپید پرخون | کز چشم بود زبان خیره | |
در روی صلاح دین تو بنگر | تا دریابی بیان خیره |