مکن راز مرا ای جان فسانه
|
|
شنیدستی مجالس بالامانه
|
شنیدستی که الدین النصیحه
|
|
نصیحت چیست جستن از میانه
|
شنیدستی که الفرقه عذاب
|
|
فراقش آتش آمد با زبانه
|
چو لا تاسو علی ما فات گفتهست
|
|
نمیارزد به رنج دام دانه
|
چو فرمودهست حق کالصلح خیر
|
|
رها کن ماجرا را ای یگانه
|
هلا برجه که ان الله یدعوا
|
|
غریبی را رها کن رو به خانه
|
رها کن حرص را کالفقر فخری
|
|
چرا می ننگ داری زین نشانه
|
چو ره بگشاد ابیت عند ربی
|
|
چه باشد گر کم آید خشک نانه
|
تجلی ربه نی کم ز کوهی
|
|
بخوان بر خود مخوان این را فسانه
|
خدا با توست حاضر نحن اقرب
|
|
در آن زلفی و بیآگه چو شانه
|
ولی زان زلف شانه زنده گردد
|
|
بخوان قرآن نسوی تا بنانه
|
چو گفتهست انصتو ای طوطی جان
|
|
بپر خاموش و رو تا آشیانه
|