ایا خورشید بر گردون سواره | به حیله کرده خود را چون ستاره | |
گهی باشی چو دل اندر میانه | گهی آیی نشینی بر کناره | |
گهی از دور دور استاده باشی | که من مرد غریبم در نظاره | |
گهی چون چاره غمها را بسوزی | گهی گویی که این غم را چه چاره | |
تو پاره میکنی و هم بدوزی | که دل آن به که باشد پاره پاره | |
گهی دل را بگریانم چو طفلان | مرا گویی بجنبان گاهواره | |
گهی بر گیریم چون دایگان تو | گهی بر من نشینی چون سواره | |
گهی پیری نمایی گاه دومو | زمانی کودک و گه شیرخواره | |
زبونم یا زبونم تو گرفتی | زهی عیار و چست و حیله باره |