این کیست چنین مست ز خمار رسیده
|
|
یا یار بود یا ز بر یار رسیده
|
یا شاهد جان باشد روبند گشاده
|
|
یا یوسف مصری است ز بازار رسیده
|
یا زهره و ماه است درآمیخته با هم
|
|
یا سرو روان است ز گلزار رسیده
|
یا چشمه خضر است روان گشته بدین سو
|
|
یا ترک خوش ماست ز بلغار رسیده
|
یا برق کله گوشه خاقان شکاری است
|
|
اندر طلب آهوی تاتار رسیده
|
یا ساقی دریادل ما بزم نهادهست
|
|
یا نقل و شکرهاست به قنطار رسیده
|
یا صورت غیب است که جان همه جانهاست
|
|
یا مشعله از عالم انوار رسیده
|
شاه پریان بین ز سلیمان پیمبر
|
|
اندر طلب هدهد طیار رسیده
|
خوبان جهان از پی او جیب دریده
|
|
قاضی خرد بیدل و دستار رسیده
|
از هیبت خون ریزی آن چشم چو مریخ
|
|
مریخ ز گردون پی زنهار رسیده
|
وز بهر دیت دادن هر زنده که او کشت
|
|
همیان زر آورده به ایثار رسیده
|
اول دیت خون تو جامی است به دستش
|
|
درکش که رحیق است ز اسرار رسیده
|
خاموش کن ای خاسر انسان لفی خسر
|
|
از گلشن دیدار به گفتار رسیده
|