روزی تو مرا بینی میخانه درافتاده

روزی تو مرا بینی میخانه درافتاده دستار گرو کرده بیزار ز سجاده
من مست و حریفم مست زلف خوش او در دست احسنت زهی شاهد شاباش زهی باده
لب نیز شده مستک گم کرده ره بوسه من مستک و لب مستک و آن بوسه قواده
این دلبر پرفتنه با جمله دستان‌ها خوش خفته و جمله شب این عشرت آماده
این صورت‌ها جمله از پرتو او باشد و آن روح قدس پاک است از صورت‌ها ساده
شمس الحق تبریزی شرحی است مر این‌ها را آن خسرو روحانی شاهنشه شه زاده