شحنه عشق میکشد از دو جهان مصادره
|
|
دیده و دل گرو کنم بهر چنان مصادره
|
از سبب مصادره شحنه عشق رهزند
|
|
پس بر عاشقان شود راحت جان مصادره
|
داد جگر مصادره از خود لعل پارهها
|
|
جانب دیده پارهای رفت از آن مصادره
|
عشق شهی است چون قمر کیسه گشا و سیم بر
|
|
سیم بده به سیم بر نیست زیان مصادره
|
هر چه برد مصادره از تن عاشقان گرو
|
|
بازرسد به کوی دل نورفشان مصادره
|
فصل بهار را ببین جمله به باغ وادهد
|
|
آنچ ز باغ برده بد ظلم خزان مصادره
|
بخشش آفتاب بین بازدهد قماش مه
|
|
هر چه ز ماه میستد دور زمان مصادره
|
دیده و عقل و هوش را شب به مصادره برد
|
|
صبحدمی ندا کند بازستان مصادره
|
نور سحر بریخته زنگیکان گریخته
|
|
گر چه شب آفتاب را کرد نهان مصادره
|