ای همه سرگشتگان مهمان تو
|
|
آفتاب از آسمان پرسان تو
|
چشم بد از روی خوبت دور باد
|
|
ای هزاران جان فدای جان تو
|
چون فدا گردند جاویدان شوند
|
|
ز آنک اکسیر است جان را کان تو
|
گاو و بزغاله و بره گردون چرخ
|
|
باد ای ماه بتان قربان تو
|
ز آنک قربانها همه باقی شوند
|
|
در هوای عید بیپایان تو
|
در سرای عصمت یزدان تویی
|
|
بخت و دولت روز و شب دربان تو
|
ای خدا این باغ را سرسبز دار
|
|
در بهارستان بینقصان تو
|
تا ملایک میوه از وی میکشند
|
|
میچرند از نخل و سیبستان تو
|
این شکرخانه همیشه باز باد
|
|
پرنبات و شکر پنهان تو
|
آب این جو ای خدا تیره مباد
|
|
تا به هر سو میرود ز احسان تو
|
این دعا را یا رب آمین هم تو کن
|
|
ای دعا آن تو آمین آن تو
|
چنگ و قانون جهان را تارهاست
|
|
ناله هر تار در فرمان تو
|
من بخفتم تو مرا انگیختی
|
|
تا چو گویم در خم چوگان تو
|
ور نه خاکی از کجا عشق از کجا
|
|
گر نبودی جذبههای جان تو
|
خاک خشکی مست شد تر میزند
|
|
آن توست این آن توست این آن تو
|
دی مرا پرسید لطفش کیستی
|
|
گفتم ای جان گربه در انبان تو
|
گفت ای گربه بشارت مر تو را
|
|
که تو را شیری کند سلطان تو
|
من خمش کردم توام نگذاشتی
|
|
همچو چنگم سخره افغان تو
|