دلم از قال و قیل گشته ملول

دلم از قال و قیل گشته ملول ای خوشا خرقه و خوشا کشکول
لوحش الله، ز سینه جوشیها یاد ایام خرقه پوشیها
ای خوش ایام شام و مصر و حجاز فارغ از فکرهای دور و دراز
باز گیرم شهنشهی از سر و ز کلاه نمد کنم افسر
شود آن پوست تخته، تختم باز گردد از خواب، چشم بختم باز
خاک بر فرق اعتبار کنم خنده بر وضع روزگار کنم