در خلاصه عشق آخر شیوه اسلام کو

رنج بر رخسار عاشق راحت اندر جان او رنج خود آوازه ای آن جا بجز انعام کو
خدمتی از خوف خود انعام را باشد ولیک خدمتی از عشق را امثال کالانعام کو
یک قدم راه است گر توفیق باشد دستگیر پس حدیث راه دور و رفتن اعوام کو
لیک سایه آن صنم باید که بر تو اوفتد آن صنم کش مثل اندر جمله اصنام کو
آن خداوند به حق شمس الحق و دین کفو او در همه آبا و در اجداد و در اعمام کو
درخور در یتیمش کی شود آن هفت بحر گر نظیرش هست در ارواح یا اجسام کو
در رکاب اسپ عشقش از قبیل روحیان جز قباد و سنجر و کاووس یا بهرام کو
دیده را از خاک تبریز ارمغان آراد باد ز آنک جز آن خاک این خاکیش را آرام کو