ای صید رخ تو شیر و آهو | پنهان ز کجا شود چنان رو | |
چندانک توانیش تو میپوش | میبند نقاب توی بر تو | |
در روزن سینهها بتابید | خورشید ز مطلع ترازو | |
اندر عدم و وجود افکند | صد غلغله عشق که تعالوا | |
ای قند دو لعل تو خردسوز | وی تیر دو چشم تو جگرجو | |
سی بیت دگر بخواست گفتن | مستیش کشید گوش از آن سو | |
سی بیت فروختم به یک بیت | بیتی که گشاده شد در آن کو |