راز چون با من نگوید یار من | بند گردد پیش او گفتار من | |
عذر میگوید که یعنی خامشم | با تو میگوید دل هشیار من | |
با کسی دیگر زبان گردد همه | سر خود میگوید و اسرار من | |
در گمان افتد دلم زین واقعه | این دل ترسان بدپندار من | |
گر بگوید ور نگوید راز من | دل ندارد صبر از دلدار من |