شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشان

شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشان برکش آن تیغ چو پولاد و بزن بر سرشان
چون ملک ساخته خود را به پر و بال دروغ همه دیوند که ابلیس بود مهترشان
همه قلبند و سیه چون بزنی بر سر سنگ هین چرا غره شدستی تو به سیم و زرشان