ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان
|
|
ماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمان
|
ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب
|
|
عاشقان را صبر نبود در فراق دلستان
|
جان ماهی آب باشد صبر بیجان چون بود
|
|
چونک بیجان صبر نبود چون بود بیجان جان
|
هر دو عالم بیجمالت مر مرا زندان بود
|
|
آب حیوان در فراقت گر خورم دارد زیان
|
این نگارستان عالم پرنشان و نقش توست
|
|
لیک جای تو نگیرد کو نشان کو بینشان
|
قطره خون دلم را چون جهانی کردهای
|
|
تا ز حیرانی ندانم قطرهای را از جهان
|
بر دهان من به دست خویش بنهادی قدح
|
|
تا ز سرمستی ندانم من قدح را از دهان
|
من کی باشم از زمین تا آسمان مستان پرند
|
|
کز شراب تو ندانند از زمین تا آسمان
|
صد شبان چون من سپرده گوسفند خود به گرگ
|
|
گوسفندان را چه کردی با کی گویم کو شبان
|
در بیان آرم نیایی ور نهان دارم بتر
|
|
درنگنجی از بزرگی در جهان و در نهان
|
گر نهان را می شناسم از جهان در عاشقی
|
|
ممن عشقم مخوان و کافرم خوان ای فلان
|