اگر خواهی مرا می در هوا کن
|
|
وگر سیری ز من رفتم رها کن
|
نیم قانع به یک جام و به صد جام
|
|
دوساله پیش تو دارم قضا کن
|
بده می گر ننوشم بر سرم ریز
|
|
وگر نیکو نگفتم ماجرا کن
|
من از قندم مرا گویی ترش شو
|
|
تو ماشی را بگیر و لوبیا کن
|
سر خم را به کهگل هین مبندا
|
|
دل خم را برآور دلگشا کن
|
مرا چون نی درآوردی به ناله
|
|
چو چنگم خوش بساز و بانوا کن
|
اگر چه می زنی سیلیم چون دف
|
|
که آوازی خوشی داری صدا کن
|
چو دف تسلیم کردم روی خود را
|
|
بزن سیلی و رویم را قفا کن
|
همیزاید ز دف و کف یک آواز
|
|
اگر یک نیست از همشان جدا کن
|
حریف آن لبی ای نی شب و روز
|
|
یکی بوسه پی ما اقتضا کن
|
تو بوسه بارهای و جمله خواری
|
|
نگیری پند اگر گویم سخا کن
|
شدی ای نی شکر ز افسون آن لب
|
|
ز لب ای نیشکر رو شکرها کن
|
نه شکر است این نوای خوش که داری
|
|
نوای شکرین داری ادا کن
|
خموش از ذکر نی می باش یکتا
|
|
که نی گوید که یکتا را دو تا کن
|