ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان
|
|
یک تنگ شکر خواهم زان شکرقند ای جان
|
ای جانک خندانم من خوی تو می دانم
|
|
تو خوی شکر داری بالله که بخند ای جان
|
من مرد خریدارم من میل شکر دارم
|
|
ای خواجه عطارم دکان بمبند ای جان
|
بر نام و نشان او رفتم به دکان او
|
|
گفتم که سلام علیک ای سرو بلند ای جان
|
هر چند که عیاری پرحیله و طراری
|
|
این محنت و بیماری بر من مپسند ای جان
|
از بهر دل ما را در رقص درآ یارا
|
|
وز ناز چنین می کن آن زلف کمند ای جان
|
ای پیش رو خوبان ای شاخ گل خندان
|
|
بنمای که دلبندان چون بوسه دهند ای جان
|
من بنده بر این مفرش می سوزم من خوش خوش
|
|
می رقصم در آتش مانند سپند ای جان
|