ای سرو و گل بستان بنگر به تهی دستان
|
|
نانی ده و صد بستانهاده چه به درویشان
|
بشنو تو ز پیغامبر فرمود که سیم و زر
|
|
از صدقه نشد کمتر هاده چه به درویشان
|
یک دانه اگر کاری صد سنبله برداری
|
|
پس گوش چه می خاریهاده چه به درویشان
|
کم کن تو فزایش بین بنواز و ستایش بین
|
|
بگشا و گشایش بین هاده چه به درویشان
|
صدقه تو به حق رفته و اندر شب آشفته
|
|
او حارس و تو خفتههاده چه به درویشان
|
هر لطف که بنمایی در سایه آن آیی
|
|
بسیار بیاساییهاده چه به درویشان
|
حرمت کن و حرمت بین نعمت ده و نعمت بین
|
|
رحمت کن و رحمت بینهاده چه به درویشان
|
ای مکرم هر مسکین و ای راحم هر غمگین
|
|
ای مالک یوم الدینهاده چه به درویشان
|
آمد به تو آوازم واقف شدی از رازم
|
|
محروم میندازم هاده چه به درویشان
|
سرگشته تحویلم در قالم و در قیلم
|
|
بنگر تو به زنبیلم هاده چه به درویشان
|
دانی که دعا گویم هر جا که ثنا گویم
|
|
بین کز تو چه واگویم هاده چه به درویشان
|
رنجیت مبا آمین دور از تو قضا آمین
|
|
یار تو خدا آمین هاده چه به درویشان
|
ای کوی شما جنت وی خوی شما رحمت
|
|
خاصه که در این ساعت هاده چه به درویشان
|
گفتیم دعا رفتیم وز کوی شما رفتیم
|
|
خوش باش که ما رفتیم هاده چه به درویشان
|