ای درست از صدق بیعت با تو پیمان همه
|
|
سکهدار از نقش نامت نقد ایمان همه
|
حال بیماران عصیان است زار اما ز تو
|
|
یک شفاعت میتواند کرد درمان همه
|
رشحهای گر ریزی ای ابر عطا بر بندگان
|
|
نخل آزادی برآرد سر ز بستان همه
|
میگریزد آفت از انس و ملک زآن رو که هست
|
|
در زمین و اسمان حفظت نگهبان همه
|
سنک رحمت در ترازوی شفاعت چون نهی
|
|
آید از کاهی سبکتر کوه عصیان همه
|
کارم آن گه راست کن شاها که از بار گناه
|
|
پشت طاقت خم کند شاهین میزان همه
|
بر قد آن مرقد پرنور جان خواهم فشاند
|
|
ای فدای مرقدت جان من و جان همه
|
هرکه جان خویش در راه تو میسازد نثار
|
|
تا ابد باقی مهر توست با جانش چه کار
|
در گناه هر که عفوت خویش را بانی کند
|
|
ایمنش در ظل خویش از قهر ربانی کند
|
خواهد ار اجر عبوری بردرت مور ذلیل
|
|
ایزدش شاهنشه ملک سلیمانی کند
|
صد جهانبانش به دربانی رود هر پادشه
|
|
کز پی دربانیت ترک جهانبانی کند
|
گر کند عالم ضمیرت را به جای آفتاب
|
|
شام ظلمانیش کار صبح نورانی کند
|
نیست چون کنه تو را جز علم سبحانی محیط
|
|
دخل در ادراک آن کی فهم انسانی کند
|
دانشت را گر گماری در مسائل بر عقول
|
|
عقل اول اعتراف اول به نادانی کند
|
عقل خائف زین نکرد آن رخش کز بیم منی
|
|
کاندر اوصاف تو زین برتر سخنرانی کند
|
وهم بر دل رفت و بر یک ناقه بستد از خود سری
|
|
محمل شان تو را با هودج پیغمبری
|