توقع دارم از لطف تو ای صدر نکوآیین
|
|
درون مدرسه حجره به پهلوی شهاب الدین
|
پیاده قاضیم می خوان درون محکمه قاصد
|
|
و یا خود داعی سلطان دعاها را کنم آمین
|
بدین حیله بگنجانی در آن خانه ربابی را
|
|
که نامم را بگردانی نهی نامم فلان الدین
|
که خلقان صورت و نامند مثال میوه خامند
|
|
کی از جانشان خبر باشد که آن تلخ است یا شیرین
|
وگر حال آورد قاضی سماعش آرزو آید
|
|
رباب خوب بنوازم سماعی آرمش شیرین
|
ز آواز سماع من اقنجی هم شود زنده
|
|
سر از تربت برون آرد بکوبد پا کند تحسین
|
کفن را اندراندازد قوال انداز مستانه
|
|
از آن پس مردگان یک یک برون آیند هم در حین
|
عجب نبود که صورتها بدین آواز برخیزند
|
|
که صورتهای عشق تو درونت زنده شد می بین
|
ز مردم آن به کار آید کی زنده می شود در تو
|
|
و باقی تن غباری دان که پیدا می شود از طین
|
دلت را هر زمان نقشی تنت یک نقش افسرده
|
|
از آن افسردهای که تو بر آنی نهای با این
|
مرا گوید یکی صورت منم اصل غزل واگو
|
|
خمش کردم نشاید داد این خاتم به هر گرگین
|